خلاصه داستان حضرت نوح برای کودکان
خلاصه داستان حضرت نوح برای کودکان را از سایت نکس دریافت کنید.
نوح پیامبر (علیه السلام) در راه هدایت مردم به دین خدا سختی های بسیاری را تحمل کردند و وقتی به پیامبری انتخاب شد، در بین مردم رفت و شروع به صحبت با مردم و نصیحت آنها کرد.
چون بسیاری از مردمی که نوح پیامبر (علیه السلام) و حرف هایش را قبول کرده بودند، افراد فقیری بودند، مردم بت پرست نزد نوح پیامبر (علیه السلام) آمده و گفتند:چرا کسانی که از تو و دین خدایت پیروی میکنند فقیر و بدبخت هستند؟!
نوح پیامبر (علیه السلام) در جواب آنها گفت:خداوند همه انسان ها را یک جور دوست دارد و برای خدا فرقی نمی کند که چه کسی پولدار یا چه کسی فقیر است. سپس نوح پیامبر (علیه السلام) از خدای مهربان درخواست عذابی برای آن ها کرد.
نوح پیامبر (علیه السلام)شروع به ساختن کشتی کرد، اهالی شهر وقتی دیدند که آن حضرت کشتی می سازد، او را مسخره کردند اما نوح پیامبر (علیه السلام) دست از تلاش خود بر نداشت و پس از مدتی ساخت کشتی را تمام کرد.
سپس به نوح پیامبر (علیه السلام) گفت :از هر حیوان یک جفت انتخاب کن و همه مومنان و خانواده اشان را به داخل کشتی ببر تا بت پرستان در شهر باقی بمانند و ما عذابی را برای آنها بفرستیم. پس از اینکه نوح پیامبر (علیه السلام) وارد کشتی شد، ناگهان ابرها آسمان را پوشاندند و با هوا تاریک شد و رعد و برق شدیدی احساس شد.
سپس بادشدیدی شروع شد و باران تند و درشتی نیز بر زمین می افتاد. کم کم هوا به اندازه ای طوفانی شد که کل شهر را آب باران فرا گرفت و کم کم ساختمان ها و خانه ها به زیر آب رفتند و بت های سنگی در آب فرو رفتند. باران چهل شبانه روز بارید و پس از تمام شدن این بلای الهی و نابودی کافران کشتی نوح پیامبر (علیه السلام) که سالم مانده بود روی زمین قرار گرفت. پس از این عذاب الهی مومنان و نوح پیامبر (علیه السلام) زندگی جدیدی را شروع کردند.