دعای امام جعفر صادق برای رفع گرفتاری

دعای امام جعفر صادق برای رفع گرفتاری را از سایت نکس دریافت کنید.

حضرت رضا علیه السّلام از حضرت موسی بن جعفر نقل كرد كه چون منصور تصمیم كشتن حضرت صادق را گرفت دستور داد فرماندار مدینه ایشان را بفرستد. او بدستور عمل كرد ولی منصور آنقدر كه عجله در كشتن امام داشت خیال میكرد دیر فرستاده بالاخره امام صادق علیه السّلام وارد شد منصور از دیدن آن جناب لبخندی زده احترام كرد و ایشان را پهلوی خود نشاند.

گفت: یا ابن رسول اللّٰه بخدا قسم وقتی دنبال شما فرستادم تصمیم كشتن شما را داشتم همین كه چشمم به شما افتاد چنان شیفتۀ شما شدم كه اكنون خیال نمیكنم هیچ یك از خانواده ام نزد من محبوب تر از شما باشد. ولی این حرفها چیست كه می شنوم از ما بدگوئی می كنی؟ فرمود: یا امیر المؤمنین هرگز من بدگوئی شما را نكرده ام.

منصور خنده ای نموده گفت: تو خیلی راستگوتری از كسانی كه در باره ات سخن چینی كرده اند. اینك در خدمت شمایم این هم انگشترم برای امضاء اختیار داری هر چه مایلی برای رفع گرفتاریهای كوچك و بزرگ خود تعیین نما. هر چه تعیین كنی رد نخواهم كرد.

منصور جایزه ای گران در اختیار امام گذاشت اما ایشان قبول نكرده فرمودند: وضع ما خیلی خوب و نیازی نداریم اگر میخواهی بمن كمكی بكنی بده به خویشاوندان من، آنهائی كه بدربار تو رفت و آمد ندارند و دست از كشتن آنها بردار.

گفت: قبول میكنم صد هزار درهم داده خواهش كرد بین آنها تقسیم نماید.

فرمود: واقعا صلۀ رحم بجای آوردی. وقتی خارج شد بزرگان قریش از پیر مردها و جوانها از هر فامیل با احترام تمام آن جناب را مشایعت كردند و جاسوس منصور نیز همراه آن جناب بود.

آن مرد عرض كرد آقا من كاملا متوجه شما شدم وقتی پیش منصور آمدی دیدم لبهایتان حركت میكند دعائی می خواندی آن دعا چه بود؟ فرمود: وقتی چشمم باو افتاد این دعا را خواندم:

«یا من لا یضام و لا یرام به تواصل الارحام صل علی محمّد و آل محمّد و اكفنی شره بحولك و قوتك»

بخدا قسم جز این چیزی نگفتم. جاسوس این جریان را برای منصور گزارش كرد. خود منصور گفت: بخدا آن دعایش هنوز تمام نشده بود كه هر كینه ای در دل من بود از بین رفت.

ربیع گفت: من بودم وقتی امام صادق پیش منصور آمد لبهایش حركت میكرد هر چه بیشتر می خواند خشم منصور فرو می نشست تا او را نزدیك خود جای داد. وقتی خارج شد من از پی آن جناب رفتم عرضكردم: آقا این مرد تصمیم بدی گرفته بود و خیلی از شما ناراحت بود وقتی وارد شدی لبهایت حركت میكرد هر چه میخواندی خشم او فرو می نشست چه دعائی می خواندی؟ فرمود: دعای جدم حسین بن علی علیه السّلام را خواندم.

«یا عدتی عند شدتی و یا غوثی فی كربتی احرسنی بعینك التی لا تنام و اكفنی بركنك الذی لا یرام»

ربیع گفت: این دعا را حفظ‍ كردم هر گرفتاری كه پیدا كردم همین دعا را می خواندم برطرف می شد.