شعر بارون میاد جر جر

بارون میاد جر جر

بارون میاد جر جر

رو پشت بوم هاجر

هاجر عروسی داره

تاج خروسی داره

هاجر خانم:

لک لک ناز قندی یه چیزی بگم نخندی تو این هوای تاریک دالون تنگ و باریک وقتی که می‌پریدی تو زهره رو ندیدی؟

لک لک:

عجب بلایی بچه! از کجا میائی بچه؟ نمی‌بینی خوابه جوجه‌م حالش خرابه جوجه‌م از بس که خورده غوره تب داره مثلِ کوره تو این بارونِ شَر شَر هوا سیا زمین تَر تو ابرِ پاره‌پاره زهره چی کار داره؟

هاجر خانم:

زهره خانم خوابیده هیچ کی اونو ندیده

بارون میاد شرشر

روی خونه‌های بی‌در

چهار تا مردِ بیدار

نشسته تنگِ دیوار

دیوارِ کنده‌کاری

مرد اول:

بارون میاد جر جر کی می‌ره خبر بره به باغِ سیب و گلابی که بهار می‌آد یواشکی

مرد دوم:

بارون میاد شَر شَر کی می‌ره خبر بره به جنگلِ بلوط و نارون که بهار می‌آد بازم

مرد سوم:

بارون میاد تیک تاک کی می‌ره خبر بره به لونه‌ی گنجشک و پرستو که بهار می‌آد چه زود

مرد چهارم:

بارون میاد نم نم کی می‌ره خبر بره به کوه و دشت و صحرا که بهار می‌آد زیبا

بارون میاد سیل سیل

می‌شوره غم و غصه رو

می‌دونه دلِ ما

چقدر بهار می‌خواد

پایان