انشا درباره کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

انشا درباره کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد را از سایت نکس دریافت کنید.

انشا در مورد کلاغ و کبک

درختان سر به فلک کشیده جنگل، زمزمه ی نسیم خنک و آواز پرندگان، سمفونی زیبایی از طبیعت را ساخته بودند.

در میان این نغمه ها، کلاغی مغرور و بلند پرواز، با حسرت به راه رفتن کبکی زیبا و با طمأنینه نگاه می کرد.

کلاغ که از راه رفتن ساده و بی ابهت خود خسته شده بود، تصمیم گرفت تا راه رفتن کبک را یاد بگیرد. او با خود فکر می کرد که با تقلید از کبک، می تواند به زیبایی و ظرافت او دست پیدا کند.

روزها و شب ها، کلاغ با دقت تمام، حرکات کبک را زیر نظر می گرفت.

از نحوه ی بلند کردن پاهایش تا طرز تکان دادن بال هایش، همه چیز را به دقت در حافظه ی خود ثبت می کرد.

سرانجام، روزی فرا رسید که کلاغ جسارت به خرج داد و برای اولین بار، سعی کرد تا مانند کبک راه برود. او با حرکات اغراق آمیز و تقلید کورکورانه، سعی می کرد تا ظرافت کبک را به نمایش بگذارد.

اما غافل از این بود که تقلید بدون در نظر گرفتن توانایی ها و ویژگی های خود، جز به فاجعه ختم نمی شود.

کلاغ در حین تقلید، تعادل خود را از دست داد و به زمین افتاد. بال هایش به شاخه های درخت گیر کرد و پرهایش به هم ریخت.

در این هنگام، کبک که شاهد ماجرا بود، با لحنی مهربان به کلاغ گفت: «دوست من، هر کس زیبایی و ظرافت خاص خود را دارد. تقلید کورکورانه از دیگران، نه تنها تو را به زیبایی و ظرافت آنها نمی رساند، بلکه ممکن است هویت و توانایی های خودت را نیز از دست بدهی.»

کلاغ که از حرف های کبک شرمنده شده بود، به اشتباه خود پی برد. او فهمید که هر کس باید در مسیر خود تلاش کند و به جای تقلید از دیگران، سعی کند تا بهترین نسخه از خود باشد.

از آن روز به بعد، کلاغ به راه رفتن ساده ی خود افتخار کرد و دیگر به دنبال تقلید از دیگران نبود. او یاد گرفته بود که زیبایی واقعی در اصالت و منحصر به فرد بودن است.

پیام این نوشته:

تقلید کورکورانه از دیگران، نه تنها ما را به موفقیت نمی رساند، بلکه ممکن است هویت و توانایی های خود را نیز از دست بدهیم.

هر کس زیبایی و ظرافت خاص خود را دارد و باید در مسیر خود تلاش کند تا بهترین نسخه از خود باشد.

اصالت و منحصر به فرد بودن، رمز زیبایی واقعی است.