انشا قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

«من یک قطره باران هستم.» از دل ابر متولد شدم و حالا در حال سقوط به زمین هستم. دنیای زیر پای من بسیار زیبا و رنگارنگ است. می‌توانم خانه‌ها، درختان، و انسان‌ها را ببینم. همه چیز در حال حرکت و تکاپو است.

من به زمین نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شوم. هوا سردتر و سنگین‌تر می‌شود. می‌توانم بوی خاک و گیاهان را حس کنم. صدای پرندگان و حیوانات به گوش می‌رسد.

بالاخره به زمین می‌رسم. با صدا به زمین برخورد می‌کنم و به چند قطره کوچکتر تقسیم می‌شوم. ما به داخل خاک نفوذ می‌کنیم و به ریشه گیاهان می‌رسیم.

گیاهان از آمدن ما خوشحال هستند. آنها به آب ما نیاز دارند تا رشد کنند و سرسبز بشوند. ما نیز از کمک به گیاهان خوشحال هستیم. می‌دانیم که نقش مهمی در زیبایی دنیا داریم.

ما قطرات باران هستیم. از آسمان می‌آییم و به زمین جان می‌بخشیم. ما نماد زندگی و امید هستیم.

در ادامه سفر خود، از زمین جذب می‌شویم و به بخار تبدیل می‌شویم. سپس به آسمان برمی‌گردیم و دوباره به قطره باران تبدیل می‌شویم. این سفر بارها و بارها تکرار می‌شود.

ما قطرات باران هستیم. سفر ما سفر زندگی است. ما در حال حرکت و تغییر هستیم. ما به دنیا جان می‌بخشیم و از دنیا درس می‌گیریم.