معنی شعر کودکی از جمله آزادگان
معنی شعر کودکی از جمله آزادگان را از سایت نکس دریافت کنید.
کودکی از جمله آزادگان *** رفت برون با دو سه همزادگان
معنی: کودکی از میان جوانمردان با دوسه نفر از هم سن و سالان خود برای بازی کردن بیرون رفت.
پای چو در ره نهاد آن پسر *** پویه همی کرد و درآمد به سر
معنی: وقتی آن پسر شروع به دویدن کرد، با سر به زمین خورد.
پایش از آن پویه درآمد ز دست *** مهر دل و مهره پشتش شکست
معنی: به هنگام دویدن، کنترل خود را از دست داد و مهره کمرش شکست و علاقه اش به بازی از بین رفت.
شد نفس آن دو سه همسال او *** تنگتر از حادثه حال او
معنی: بخاطر این حادثه( زمین خوردن کورک)، هم سن و سالانش و دوستانش ناراحت شدند.
آن که و را دوست ترین بود گفت: *** « در بن چاهیش بیاید نهفت
معنی: نزدیک ترین دوستش گفت:« باید اورا در داخل چاهی بیندازیم
تا نشود راز چو روز آشکار *** تا نشویم از پدرش شرمسار»
معنی: تا این حادثه برای کسی آشکار نشود و ما پیش پدرش شرمنده نشویم.»
عاقبت اندیش ترین کودکی *** دشمن او بود از ایشان کسی
معنی: یکی از بچه ها که دشمن او بود، کودکی آینده نگر و زیرکی بود.
گفت:« همانا که این همرهان *** صورت این حال نماند نهان
معنی: آن کودک زیرک گفت:« قطعا این موضوع در میان این دوستان و همراهان پنهان نمی ماند.
چون که مرا زین همه دشمن نهند *** تهمت این واقعه بر من نهند.»
معنی: چون که از میان این بچه ها، مرا دشمن او می دانند و پس به من بدگمان می شوند.»
زی پدرش رفت و خبردار شد *** تا پدرش چاره آن کار شد
معنی: به سوی پدرش رفت و اورا از ماجرا آگاه کرد تا اینکه پدرش برای آن، چاره بیندیشد.
هرکه در اوجوهر دانایی است *** بر همه چیزو توانایی است
معنی: هرکسی که در او گوهر دانایی وجود دارد، توانایی انجام هر کاری را دارد.
دشمن دانا که غم جان بود *** بهتر از آن دوست که نادان بود
معنی: دشمن دانایی که سبب غم و ناراحتی انسان باشد، از دوست نادان بهتر است.