دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی را از سایت نکس دریافت کنید.
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی.
معنی: دو برادر بودند که یکی برای پادشاه کار می کرد و به او خدمت میکرد و برادر دیگر، با تلاش و کوشش خودش مخارج زندگی را بدست می آورد و زندگی را می گذراند.
باری توانگر گفت درویش را که تو چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟
معنی: خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت تو چرا تو پادشاه خدمت و چاکری نمی کنی تا از سختی و رنج کار کردن راحت شوی؟
گفت :« تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفته اند نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن».
معنی: برادری که با تلاش و کوشش خودش زندگی می کرد گفت: تو چرا کار و تلاش نمی کنی تا از خواری چاکری نجات پیدا کنی؟ چون خردمندان می گویند: باید از دست رنج خود زندگی را گذراند زیرا بسیار بهتر از خدمت کردن به پادشاه است.
به دست آهن تفته کردن خمیر @ به از دست بر سینه پیش امیر
معنی: آهن داغ را با دست نرم کردن بهتر از خدمت به پادشاهان است.
عمر گران مایه در این صرف شد @ تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
معنی: عمر ارزشمند به خاطر تفکر به غذای تابستان و لباس زمستان هدر رفت.
ای شکم خیره به نانی بساز @ تا نکنی پشت به خدمت دوتا
معنی: ای شکم گستاخ ! به لقمه نانی قانع باش تا نخواهی بر دیگران تعظیم کنی.