معنی بیت اجل را دید و شست از زندگی دست درختی در نظر بگرفت و بنشست

معنی بیت اجل را دید و شست از زندگی دست درختی در نظر بگرفت و بنشست را از سایت نکس دریافت کنید.

معنی شعر امید از فارسی کلاس چهارم

۱- شنیدستم که شهبازی کهنسال - کبوتر بچه‌ای را کرد دنبال

شنیده ام که روزی از روزها، باز بزرگ جثه ای کبوتر بچه ای را دنبال کرد.

۲- ز بیم جان کبوتر کرد پرواز - به هر سو تاخت تازان از پی‌اش باز

کبوتر از ترس جانش پرواز می کرد. باز بزرگ هم با سرعت به هر طرف که کبوتر پرواز می کرد، هجوم می برد.

۳- به دشت و کوه و صحرا بود پرّان - ز چنگ باز شاید در برد جان

کبوتر پر زنان به سمت دشت و کوه می رفت ( به هر طرف پر می زد) به امید اینکه از دست باز شکاری جان سالم به در برد.

۴- اجل را دید و شست از زندگی دست - درختی در نظر بگرفت و بنشست

کبوتر گویا با چشمان خودش مرگش را می دید که فرا رسیده و دیگر از زندگی ناامید شده بود. درختی را انتخاب کرد و زیرش نشست.

۵- نشست و سر به زیر پر فرو برد - که کی چنگال بازش می‌کند خرد

کبوتر زمین نشست و سرش را زیر پرهایش را کرد و منتظر ماند باز شکاری بیاید و با چنگال تیزش او را خرد و نابود کند.

۶- نظر کرد آن نگون اقبال بر زیر - که صیادی کمان بر کف به زه تیر

کبوتر سیاه بخت نگاهی به زیر درخت انداخت و دید که یک شکارچی کمانش را در دستش گرفته و تیرش را آماده پرتاب کرده است.

۷- کمان بر کف نموده قصد جانش - هدف بگرفته و کرده نشانش

صیاد کمان را در دستش گرفته و قصد داشت کبوتر را شکار کند. بنابراین نشانه کمان را سمت کبوتر گرفت.

۸- به زیر پای صیاد و به سر باز - نه بنشستن صلاح است و نه پرواز

حالا کبوتر در زمین گرفتار صیاد بود و در بالای سرش هم گرفتار باز شکاری. بنابراین نه نشستن در زمین به صلاح او بود (چون هرلحظه ممکن بود صیاد او را شکار کند) و نه مصلحت بود که بلند شود و پرواز کند. ( چرا که باز شکاری در آسمان بود)

۹- به کلی رشته‌ی امید بگسست - در آن دم دل به امید خدا بست

اینجا بود که کبوتر از همه جا و همه چیز ناامید شد. اما در آن لحظه فقط امیدش به خدا بود و در دلش به کمک خداوند امید داشت.

۱۰- چو امیدش به حق بود آن کبوتر - نجات از مرگ دادش حی داور

چون کبوتر از همه جا قطع امید کرد و فقط به خدا دل بست، خداوند نیز که مانند یک داور حی و حاضر، شاهد تمام ماجرا بود، کبوتر را نجات داد.

۱۱- بزد ماری به شست پای صیاد - قضا بر باز خورد آن تیر و افتاد

ماری در آنجا شست پای صیاد را نیش زد. اتفاقا آن تیر صیاد که آماده پرتاب بود، رها شد و به باز شکاری که در آسمان بود اصابت کرد!

۱۲- به خاک افتاد هم صیاد و هم باز - کبوتر شاد و خندان کرد پرواز

بنابراین هم صیاد به زمین افتاد و هم باز شکاری! کبوتر هم خوشحال شد و پرواز کرد.