به چهره نکو بود برسان شید ولیکن همه موی بودش سپید
به چهره نکو بود برسان شید ولیکن همه موی بودش سپید را از سایت نکس دریافت کنید.
معنی شعر صفحه 91 فارسی پنجم دبستان
به چهره، نکو بود بر سان شید - ولیکن همه موی، بودش سپید
چهره اش مانند خورشید نیکو و زیبا بود، ولی تمام موهایش سفید بود
چو فرزند را دید، مویش سپید - بشد از جهان یکسره نا امید
وقتی فرزندش را با موی سفید دید، کاملا از جهان ناامید شد
چو آیند و پرسند گردن کشان - چه گویم از این بچه بد نشان
وقتی پهلوانان بیایند و سراغ بچه بدنشان را بگیرند، چه جوابی بدهم؟
چه گویم که این بچه ی دیو، کیست؟ - پلنگ دو رنگ است یا خود پری است؟
چه بگویم که این بچه دیو چه کسی است؟ پلنگ دو رنگ است یا خود فرشته است؟
بخندد بر من، مهان جهان - از این بچه، آشکار و نهان
بزرگان جهان آشکارا و پنهان به خاطر این بچه به من می خندند.
یکی کوه بد، نامش البرز کوه - به خورشید نزدیک و دور از گروه
کوهی به نام البرز بود که به خاطر بلندی زیاد به خورشید نزدیک بود و از گروه و مردم دور بود.
بدان جای، سیمرغ را لانه بود - که آن خانه از خلق بیگانه بود
در آنجا سیمرغ لانه داشت که از مردم آفریده ها به دور بود.
نهادند بر کوه و گشتند باز - برآمد بر این، روزگاری دراز
بچه را در دامنه کوه گذاشتند و برگشتند. از این ماجرا زمان زیادی گذشت.
پدر، مهر ببرید و بفکند خوار - جفا کرد بر کودک شیرخوار
پدر مهر و محبت خود را از فرزند قطع کرد و با ذلت و خواری او را دور انداخت و بر کودک شیرخوار ظلم کرد.
بدین گونه بر، روزگاری دراز - برآمد که بد کودک آنجا به راز
به این ترتیب کودک زمان زیادی را در آنجا به صورت راز و پنهان از همه زندگی کرد.
همان گه، بیایم چو ابر سیاه - بی آزارت آرم، بدین جایگاه
همان لحظه مانند ابر سیاه پیش تو می آیم و بدون آزار و به راحتی تو را به این مکان می آورم.
دل سام شد چون بهشت برین - بر آن پاک فرزند، کرد آفرین
دل سام مانند بهشت سرسبز شاد شد و به آن فرزند پاک، آفرین گفت.