روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست
روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست را از سایت نکس دریافت کنید.
شعر روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
- روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
- واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
- بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
- امروز همه روی جهان زیر پر ماست
- بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز
- می بینم اگر ذره ای اندر تک دریاست
- گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
- جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
- بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
- بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست
- ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
- تیری ز قضای بد بگشاد بر او راست
- بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز
- وز ابر مر او را به سوی خاک فرو کاست
- بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی
- وانگاه پر خویش گشاد از چپ و ازراست
- گفتا:عجب است این که زچوبی و زآهن
- این تیزی و تندی و پریدن زکجا خاست!؟
- زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید گفتا:
- ز که نالیم که از ماست که بر ماست!
- ناصر خسرو قبادیانی